جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عباسیه: (تعداد کل: 12)
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (ص نسبی) نسبت است به مردی که نام او عباس است و اغلب عباس بن عبدالمطلب را خواهند. (از معجم البلدان).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) کوهی است از رمل غربی خُزیمه به راه مکه تا بطن اغّر. ابوعبید سَکونی گوید بین سمیرا و حاجر الحسینیه است. (معجم البلدان).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) محله ای است در بغداد که گمان میرود اکنون خراب شده باشد و مابین دو راه و جلو قصر منصور و نزدیک محله ای که الآن معروف به باب البصره است واقع شده و آن منسوب است به عباس بن محمد بن علی بن عبدالله...
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) دهی است به کورهء حَرجه از صعید. (از معجم البلدان).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) شهری است که ابراهیم بن اغلب امیر افریقا نزدیک قیروان بنا کرد و آن را به بنی عباس نسبت داد. (از معجم البلدان).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) دهی است به نهر الملک. (منتهی الارب).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) شهری است به مصر. (منتهی الارب).
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) دهی است از دهستان برکال بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر. واقع در 32هزارگزی جنوب خلیل آباد سر راه شوسهء عمومی بردسکن این ده در جلگه واقع و هوای آن معتدل و گرمسیر است و 139 تن سکنه دارد. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات...
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل واقع در 14هزارگزی شمال سکوهه و یکهزارگزی خاوری شوسهء زاهدان به زابل. ناحیه ای است واقع در جلگه. هوای آن معتدل است و 547 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانهء هیرمند تأمین می شود. محصولات آن...
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) دهی است از دهستان میان آب (بلوک عنا) بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 28هزارگزی شمال خاوری اهواز و 17هزارگزی خاور راه آهن (کنار کارون). ناحیه ای است واقع در دشت. گرمسیر. 175 تن سکنه دارد. آب آن از رود کارون تأمین میشود. محصولات آن...
عباسیه
[عَبْ با ی یَ] (اِخ) دهی است از دهستان حسین آباد بخش شوش شهرستان دزفول واقع در 6هزارگزی خاور خط آهن تهران به اهواز و 5هزارگزی خاور شوسهء اهواز به دزفول. ناحیه ای است واقع در دشت گرمسیر و مالاریایی است. 550 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانهء کرخه...
عباسیه
[عَبْ با سی یَ] (اِخ) رجوع به نعمیه شود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).