جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه عارض: (تعداد کل: 2)

عارض

[رِ] (ع ص) عرض دهندهء لشکر. شمارکنندهء لشکر. بخشی فوج یا سالار فوج. (غیاث اللغات) (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه سان سپاه دهد. آنکه سان سپان بیند. (مهذب الاسماء) : و عارض را فرمان داد تا نامهاشان به دیوان عرض بنوشت. (تاریخ سیستان). وزیر و عارض و صاحبدیوان...

عارض

[رِ] (اِخ) نام شاعری است اصفهانی. مؤلف مجمع الفصحاء دربارهء وی نویسد: نامش آقابابا و شغلش پاره دوزی بود. و طبع خوشی داشته و از اشعار اوست:
بود بجانب من چشم و سوی غیر نگاهت
ندانم این گنه از تست یا ز چشم سیاهت.
حاشا مکن ز بردن این دل که زار تست
غیر...
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.