جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عابد: (تعداد کل: 4)
عابد
[بِ] (ع ص) پرستندهء خدا و ملتزم به شرائع دین. (از اقرب الموارد). پرستنده. عبادت کننده :
عابدان را پرده این خواهد درید
زاهدان را توبه آن خواهد شکست.خاقانی.
خدا از عابدان آنها گزیند
که در راه خدا آن را نبیند.نظامی.
چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان...
عابدان را پرده این خواهد درید
زاهدان را توبه آن خواهد شکست.خاقانی.
خدا از عابدان آنها گزیند
که در راه خدا آن را نبیند.نظامی.
چه گویی در حق فلان عابد که دیگران به طعنه سخنها گفته اند. (گلستان...
عابد
[بِ] (اِخ) کوهی است. (منتهی الارب). کوهی است در اطراف مصر... (معجم البلدان).
عابد
[بِ] (اِخ) ابن عمر بن مخزوم. پدر عبدالله بن سائب عابدی صحابی و عبدالله بن مسیب عابدی محدث است. (از منتهی الارب).
عابد
[بِ] (اِخ) بیرمی لاری. از شعرا است. هدایت نویسد: نامش زین العابدین و معروف به شاه زند است. اشعار بطریق عرفا بسیار دارد از آن جمله است:
آستین برمیفشاندم در سماع
دست یار آمد بدستم یللی.
(مجمع الفصحاء ج1 ص339).
او راست: روضه المؤمنین. (الذریعه ج 9 ص662) (صبح گلشن ص 265).
آستین برمیفشاندم در سماع
دست یار آمد بدستم یللی.
(مجمع الفصحاء ج1 ص339).
او راست: روضه المؤمنین. (الذریعه ج 9 ص662) (صبح گلشن ص 265).