جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ظماء: (تعداد کل: 3)
ظماء
[ظِ] (ع ص) ظماء بودن فصوص اسب؛ بندهای آن سست و فروهشته و پرگوشت نبودن. || (مص) تشنه یا سخت تشنه شدن. ظماءَه. || (اِمص) ظِما. تشنگی :
مرا چو تیغ دهد آب، آبگون گردون
هرآنگهی که بنالم به پیش او ز ظما
چو تیغ نیک بتفساندم ز آتش دل
در آب دیده کند...
مرا چو تیغ دهد آب، آبگون گردون
هرآنگهی که بنالم به پیش او ز ظما
چو تیغ نیک بتفساندم ز آتش دل
در آب دیده کند...
ظماء
[ظُ] (ع ص، اِ) جِ ظمآن نادراً.
ظماء
[ظِ] (ع ص، اِ) جِ ظمآن.