جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه طوع: (تعداد کل: 2)
طوع
[طُوْ وَ] (ع ص، اِ) جِ طائع. (منتهی الارب). رجوع به طائع شود.
طوع
[طَ] (ع مص، اِمص) فرمان برداری. فرمان برداری کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) (منتهی الارب). فرمان بردن. (منتخب اللغات). فرمان کردن. (دهار). منقاد شدن. (منتهی الارب). اطاعت. فرمانبری. اختیار: بالطوع و الرغبه. مقابل کره. دلخواه :
هنوز پیشرو روسیان بطوع نکرد
رکاب او را نیکو به دست خویش بشار.
فرخی.
فلک چو دید قرار جهانیان...
هنوز پیشرو روسیان بطوع نکرد
رکاب او را نیکو به دست خویش بشار.
فرخی.
فلک چو دید قرار جهانیان...