جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ضمیر: (تعداد کل: 7)
ضمیر
[ضَ] (ع اِ) درون دل. (منتخب اللغات). اندرون دل. درون. باطن انسان. طَویّت. دل. (مهذب الاسماء ). ج، ضمائر :
آنچه بعلم تو اندر است گر آنرا
گرد ضمیر اندر آوریش چو پرهون.دقیقی.
چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم
وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر.عماره.
این بود ملک را بجهان وقتی آرزو
این...
آنچه بعلم تو اندر است گر آنرا
گرد ضمیر اندر آوریش چو پرهون.دقیقی.
چون می خورم به ساتگنی یاد او خورم
وز یاد او نباشد خالی مرا ضمیر.عماره.
این بود ملک را بجهان وقتی آرزو
این...
ضمیر
[ضَ] (اِخ) شهری است به شحر از اعمال عمان نزدیک دغوث. (معجم البلدان).
ضمیر
[ضُ مَ] (اِخ) موضعی است نزدیک دمشق و گویند آن قریه و حصنی است در آخر آن قسمت از حدود دمشق که نزدیک سماوه است. (معجم البدان).
ضمیر
[ضِمْ می] (ع اِ) نهانی. || راز. (منتهی الارب). نهفت.
ضمیر
[ضَ] (اِخ) تقی الدین. شاعر ایرانی. نخست شغل حلوافروشی داشت، سپس بهندوستان رفت و توانگر گشت. این بیت او راست:
بیستون را چون در خیبر به زور تیشه کند
عشق رنگ حیدری بر بازوی فرهاد بست.
(از قاموس الاعلام ترکی).
بیستون را چون در خیبر به زور تیشه کند
عشق رنگ حیدری بر بازوی فرهاد بست.
(از قاموس الاعلام ترکی).
ضمیر
[ضَ] (اِخ) کنورهیرالال بن راجه پباری لال. شاعر هندی و از رؤسای براهمه است. این بیت او راست:
از سینهء سوزان بفلک ناله فرستم
وز دیدهء گریان بزمین ژاله فرستم.
(از قاموس الاعلام ترکی).
از سینهء سوزان بفلک ناله فرستم
وز دیدهء گریان بزمین ژاله فرستم.
(از قاموس الاعلام ترکی).
ضمیر
[ضَ] (اِخ) همدانی. شاعر. او راست منظومهء شمع و پروانه. (کشف الظنون ج2 ص70).