جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صغیر: (تعداد کل: 3)
صغیر
[صَ] (ع ص) خرد. (منتهی الارب) (ترجمان علامهء جرجانی) (مهذب الاسماء). خرد و کوچک. (غیاث اللغات). کوچک. (مفاتیح العلوم خوارزمی). مقابل کبیر :
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سبز بودند یکایک چه صغیر و چه کبیر.
منوچهری.
بر شاخ نار بشکفهء سرخ شاخ نار
چون از عقیق، نرگس دانی بود صغیر.
منوچهری.
- صغیرالانسان؛ نابالغ....
چون نگه کرد بدان دخترکان مادر پیر
سبز بودند یکایک چه صغیر و چه کبیر.
منوچهری.
بر شاخ نار بشکفهء سرخ شاخ نار
چون از عقیق، نرگس دانی بود صغیر.
منوچهری.
- صغیرالانسان؛ نابالغ....
صغیر
[صَ] (اِخ) لقب محمد تاسع از ملوک بنی نصر غرناطه. رجوع به محمد تاسع شود.
صغیر
[صُ غَیْ یِ] (ع ص مصغر) تصغیر صغیر است. (منتهی الارب).