جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه صریح: (تعداد کل: 4)
صریح
[صَ] (ع ص) خالص از هر چیزی. (منتهی الارب). خالص. (دستورالاخوان). محض. || ظاهر و آشکارا. (غیاث اللغات). بی پرده. پوست کنده. رک. هویدا :
همی برمز چه گویم صریح خواهم گفت
جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود.
مسعود سعد.
تا با شما صریح بگوید که هان و هان
عبرت ز خاک ما که...
همی برمز چه گویم صریح خواهم گفت
جهان ملک ملکی در جهان ملک افزود.
مسعود سعد.
تا با شما صریح بگوید که هان و هان
عبرت ز خاک ما که...
صریح
[صَ] (اِخ) نام اسب عبدیغوث حرب. (منتهی الارب).
صریح
[صَ] (اِخ) نام اسبی مر بنی نهش را. (منتهی الارب).
صریح
[صَ] (اِخ) نام اسبی مر بنی لخم را. (منتهی الارب).