جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شیوا: (تعداد کل: 3)
شیوا
[شی] (ص) فصیح. ظریف. بلیغ. (یادداشت مؤلف) (مؤید الفضلاء) (فرهنگ جهانگیری). فصیح و بلیغ. (ناظم الاطباء) (از برهان) (از غیاث) (از آنندراج) (از انجمن آرا). نغز. خوب. جید. نیکو: شیوهء شیوا. سخن شیوا :
گشتم از یمن مدحت شه دین
در سخن بس تبستغ و شیوا.منجیک.
گشتم از یمن مدحت شه دین
در سخن بس تبستغ و شیوا.منجیک.
شیوا
[شی] (اِخ) سومین تشخص تثلیث هندی، خدای مخرب. (فرهنگ فارسی معین).
شیوا
[شی] (اِخ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان لاهیجان. آب از نهر کیاجو از سفیدرود. سکنهء آن 301 تن. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).