جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شکسته بالی: (تعداد کل: 1)
شکسته بالی
[شِ کَ تَ / تِ] (حامص مرکب) حالت و صفت شکسته بال. بال و پر شکسته داشتن. کنایه از فروتنی و ناتوانی و عجز نمودن. (از یادداشت مؤلف) :
مجنون ز سر شکسته بالی
در پای زن اوفتاد حالی.
نظامی.
رجوع به شکسته بال شود.
مجنون ز سر شکسته بالی
در پای زن اوفتاد حالی.
نظامی.
رجوع به شکسته بال شود.