جستجوی واژه در لغت‌نامه دهخدا

جستجوی معنی واژه شنی: (تعداد کل: 5)

شنی

[شَ] (اِ) گیاهی باشد که از پوست آن ریسمان سازند. || سینی، و آن خوانی باشد که از طلا و نقره و مس و امثال آن سازند. (برهان) (آنندراج). نشت. خوان روئین بود بمعنی سینی. (صحاح الفرس).

شنی

[شَ نی ی] (ع ص) نفرت شده و حقیرشده و دشمن داشته و مکروه. (ناظم الاطباء).

شنی

[شَنْ نی] (ص نسبی) منسوب است به شن که بطنی است از بنی عبدالقیس. (از انساب سمعانی).

شنی

[شَنْ نی] (اِخ) حفص بن عمر بن مره شنی. صحابی است. || عقبه بن خالد شنی. محدث است. || عمر بن ولید شنی. محدث است. || صلت بن حبیب تابعی شنی. محدث است. (منتهی الارب).

شنی

[شِنْ نا] (اِخ) موضعی است به اهواز. (منتهی الارب).
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.