جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شفه: (تعداد کل: 6)
شفه
[شَفْ / شِفْ فَ] (ع مص) مصدر به معنی شف [ شَ / شِف ف ] . (ناظم الاطباء). افزون شدن. (منتهی الارب). و رجوع به شف شود. || کم گردیدن (از اضداد است). (منتهی الارب). || سود کردن. (منتهی الارب).
شفه
[شَ / شِ فَ] (ع اِ) لب، و اصل آن شفوه یا شفهه بوده است. (منتهی الارب) (آنندراج). لب. (ناظم الاطباء) (دهار). لب. تثنیه، شفتان و شفتین. ج، شِفاه. (یادداشت مؤلف) (از مهذب الاسماء). لب، و تقدیراً اصل آن شَفَهْ است و تاء حذف گردیده است و برای هاء بودن...
شفه
[شَ فَ/ فِ] (از ع، اِ) شفه. شَفَهْ. لب: شفهء علیا؛ لب زبرین. شفهء سفلی؛ لب زیرین. (یادداشت مؤلف). و رجوع به شَفَهْ و شفه شود.
شفه
[شَ فَهْ] (ع اِ) اصل شفه بمعنی لب. (از اقرب الموارد). رجوع به شفه شود.
شفه
[شِ فَهْ] (ع اِ) لب. ج، شِفاه. (ناظم الاطباء). رجوع به شفه شود.