جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شفقی: (تعداد کل: 3)
شفقی
[شَ فَ] (ص نسبی) منسوب به شفق. سرخی شام و بامداد. || سرخ و گلگون. (ناظم الاطباء). سرخرنگ. (آنندراج) :
قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم
ز بادهء شفقی همچو آفتاب گذشتم.
صائب تبریزی (از آنندراج).
قسم به ساقی کوثر که از شراب گذشتم
ز بادهء شفقی همچو آفتاب گذشتم.
صائب تبریزی (از آنندراج).
شفقی
[شَ فَ] (ص نسبی) منسوب به جد ابوبکر محمد بن سعیدبن شفق شفقی بغدادی. (از لباب الانساب).
شفقی
[شَ فَ] (اِخ) ابوبکر محمد بن سعیدبن شفق شفقی بغدادی. وی از موسی بن اسحاق انصاری روایت کرد و علی بن حسن بن مثنی عنبری استرآبادی و جز وی از او روایت دارند. (از لباب الانساب).