جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شستشو: (تعداد کل: 1)
شستشو
[شُ] (اِمص مرکب) یا شستشوی. شست وشو و غسل. (ناظم الاطباء). شست وشوی. (فرهنگ فارسی معین).
- شستشو کردن؛ غسل کردن. شستن تن :
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.حافظ.
|| پاکیزگی. (ناظم الاطباء). رجوع به شست وشو شود.
- شستشو کردن؛ غسل کردن. شستن تن :
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده.حافظ.
|| پاکیزگی. (ناظم الاطباء). رجوع به شست وشو شود.