جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شروه: (تعداد کل: 2)
شروه
[شَرْ وِ] (اِ) (اصطلاح موسیقی) نوعی از خوانندگی که شهری نیز گویند. (ناظم الاطباء) (برهان) (انجمن آرا) (از آنندراج).
- شروه خوان؛ آنکه به آهنگ شروه خواند :
از زبان دانیش در طرف چمن افکنده شور
بلبلان پهلوی گو قمریان شروه خوان.
ظهوری (از بهار عجم).
- شروه خوان؛ آنکه به آهنگ شروه خواند :
از زبان دانیش در طرف چمن افکنده شور
بلبلان پهلوی گو قمریان شروه خوان.
ظهوری (از بهار عجم).
شروه
[شَرْ وِ] (اِخ) نام پهلوانی ارمنی نژاد. (ناظم الاطباء) (برهان) (از شرفنامهء منیری) :
ز گردان ارمن یکی تند شیر
به کشتن قویدل به مردی دلیر
ز شیران سبق برده شروه به نام
به هنگام جنگ آزمایی تمام.نظامی.
ز گردان ارمن یکی تند شیر
به کشتن قویدل به مردی دلیر
ز شیران سبق برده شروه به نام
به هنگام جنگ آزمایی تمام.نظامی.