[شَ رَ] (اِ) حنظل. (ناظم الاطباء). خربزه تلخ که آن را تلخک و کبست نیز گویند. به معنی اخیر منقول از زبان گویاست. (شرفنامهء منیری). خربزهء تلخی باشد که در صحرا سبز شود و آن را به تازی حنظل خوانند. (فرهنگ جهانگیری) (از غیاث اللغات) (برهان): سرمق؛ شرنگ و آن...