جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شحیح: (تعداد کل: 1)
شحیح
[شَ] (ع ص) حریص. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). || بخیل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). ج، شِحاح، أَشِحَّه، اَشِحّاء. (اقرب الموارد) :
چون امیرش دید گفتش کای وقیح
گویمت چیزی منه نامم شحیح.مولوی.
- شحیح بحیح؛ از اتباع است. سخت حریص. سخت بخیل. (یادداشت مؤلف).
چون امیرش دید گفتش کای وقیح
گویمت چیزی منه نامم شحیح.مولوی.
- شحیح بحیح؛ از اتباع است. سخت حریص. سخت بخیل. (یادداشت مؤلف).