جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شاه پسند: (تعداد کل: 5)
شاه پسند
[پَ سَ] (ن مف مرکب) که شاه پسندد. مرضیِ سلطان. آنچه پسندِ شاه شود. (فرهنگ نظام).
شاه پسند
[پَ سَ] (اِ مرکب)(1) گلی است به شکل بوق کوچک که رنگهای مختلف دارد. (از فرهنگ نظام). تیرهء شاه پسند دارای برگهای متقابل. بعضی از آنها درخت یا درختچه و بعضی بوته های کوتاهند. جنس مهم آنها یکی شاه پسند(2) است که گلهای رنگین چتری دارد و برای زینت کاشته...
شاه پسند
[پَ سَ] (اِخ) دهی از بخش رامیان شهرستان گرگان. دارای 160 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آن غلات، توتون، سیگار و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
شاه پسند
[پَ سَ] (اِخ) دهی از دهستان مرکزی بخش حومهء شهرستان بجنورد. دارای 160 تن سکنه. آب آن از رودخانه. محصول آن غلات، بنشن و میوه جات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
شاه پسند
[پَ سَ] (اِخ) نام محلی در کنار راه کرمانشاه و قصرشیرین میان ماهی دشت و چارریز در 604 هزارگزی تهران. (یادداشت مؤلف).