جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شامه: (تعداد کل: 8)
شامه
[مَ] (ع اِ) خال. (منتهی الارب). نشان سیاه در بدن. (از متن اللغه). نشانهء سیاهی است در بدن و برخی گویند شامه همان آبله گون سیاه رنگی است در بدن و آن را با خال یکی دانسته اند ولی برخی دیگر میان شامه و خال فرق گذارده اند به این...
شامه
[شامْ] (ع اِ) قوه ای است در دماغ که از راه بینی بو را ادراک میکند. (فرهنگ نظام). حاسهء بویایی. قوه الشامه. (اقرب الموارد). بینی. (ناظم الاطباء). شم ادراک بویها. (از اقرب الموارد). قوت بو کردن. (آنندراج). یکی از حواس پنجگانه که بدان بوها را درک کنند و محل آن...
شامه
[مَ] (اِخ) نام کوهی است در نزدیکی مکه. (از معجم البلدان) (از منتهی الارب) (از متن اللغه).
شامه
[مَ] (اِخ) زمینی است میان کوه میعاس و کوه مُربخ در حجاز. (از معجم البلدان). || کوهی است در نجد. (از معجم البلدان).
شامه
[مَ] (اِخ) نام شهری است در صعید مصر واقع در قسمت غربی رودخانهء نیل که اکنون اثری از آن نباشد. (از معجم البلدان).
شامه
[مَ / مِ] (اِ) مقنعه باشد که آن را زنان بر سر اندازند و آن را سرپوشه و دامنی نیز گویند. (فرهنگ حهانگیری). مقنعه و روپاکی باشد که زنان بر سر کنند. (برهان قاطع). قسمی از چارقد بوده است در قدیم و نظام قاری آن را در دیوان البسهء خود...
شامه
[مَ] (اِ)(1) غشاء نازک. (لغات فرهنگستان) (فرهنگ فرانسه نفیسی). شامه یا پوسته: اطراف یاخته را پردهء نازک و محکمی فرامیگیرد که محلولهای بلورین میتوانند از خلال آن نفوذ کنند و گاهی ممکن است ضخامت این پرده زیاد شود و نفوذناپذیر گردد جنس شامه یاخته های گیاهی از مواد گلوسیدی است...
شامه
[مِ] (اِخ) دهی از دهستان طبس بخش درمیان شهرستان بیرجند. دارای 40 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن شلغم و چغندر است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).