جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه شادکامی: (تعداد کل: 1)
شادکامی
(حامص مرکب) خرمی. کامروایی. خوشحالی :
بهار خرم نزدیک آمد از دوری
بشادکامی نزدیک شد نه مندوری.
جلاب بخاری (از لغت فرس).
نماند چنین دان جهان بر کسی
درو شادکامی نیابی بسی.فردوسی.
بیاموز او را ره و ساز رزم
همان شاد کامی و آیین بزم.فردوسی.
تهمتن سوی شاه بنهاد روی
ابا شادکامی و با رنگ و بوی.فردوسی.
بزی تو در...
بهار خرم نزدیک آمد از دوری
بشادکامی نزدیک شد نه مندوری.
جلاب بخاری (از لغت فرس).
نماند چنین دان جهان بر کسی
درو شادکامی نیابی بسی.فردوسی.
بیاموز او را ره و ساز رزم
همان شاد کامی و آیین بزم.فردوسی.
تهمتن سوی شاه بنهاد روی
ابا شادکامی و با رنگ و بوی.فردوسی.
بزی تو در...