جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سود: (تعداد کل: 7)
سود
2) (فایده بردن)، رجوع )« ساو » 1) (نفع، فایده)، ریشهء اوستایی )« سوت » (اِ) در مقابل زیان و به عربی نفع گویند (برهان) پهلوی 4) (از حاشیهء برهان قاطع چ معین) نفع فایده ضد زیان حاصل منفعت )« سیت » ،(3)« سوت » شود به نیبرگ ص 209...
سود
(ع اِمص) مهتری داوری (ناظم الاطباء) مهتری (منتهی الارب (||) ص، اِ) جِ اسود به معنی سیاه (غیاث) (آنندراج) : تا بزاید در جهان جان وجود بس نماید اختلاف بیض و سودمولوی.
سود
(فرانسوی، اِ) (اصطلاح کیمیا) اکسید سدیوم که حاصل میشود از خاکستر نباتات بحری (ناظم الاطباء).
سود
(مص مرخم، اِمص) آسودن زندگی کردن مخفف آسود : من نیارم در جهان بی آب سود زآنکه زاد و بود من در آب بود عطار (منطق الطیر).
سود
(ع مص) مهتر شدن (منتهی الارب) مهتر گردیدن (از ناظم الاطباء) - ایام السود؛ روزگار بدبختی و نامساعدی و منحوس (ناظم الاطباء) - سودالاکباد؛ دشمنان (ناظم الاطباء) - سودالبطون؛ لاغر (ناظم الاطباء).
سود
[سَ] (ع اِ) روی کوه هموار (منتهی الارب) (آنندراج) سطح هموار و مستوی از کنار کوه (ناظم الاطباء ||) سنگریزه های سیاه ناک (منتهی الارب) (آنندراج (||) مص) خوردن آب که بر آن سواد بود (آنندراج) خوردن آبی را که زرد شده باشد (ناظم الاطباء).
سود
[سَ وَ] (اِ) سبد و آن ظرفی است که از چوبهای باریک و نرم بافند (برهان) سبد (آنندراج) (فرهنگ رشیدی).