جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سندی: (تعداد کل: 7)
سندی
[سِ] (ص نسبی) منسوب به سند که از بلاد هند میباشد (الانساب سمعانی) منسوب به سند ناحیتی از هندوستان قدیم که امروز داخل کشور پاکستان است : از پارسی و تازی و از هندو و از ترک وز سندی و رومی و ز عبری همه یکسر ناصرخسرو به پیغمبر (...
سندی
[] (اِ) اسم هندی نخل بری و بی ثمر است که تنهء آنرا بریده ظرفی بجای آن نصب بنمایند و بمرور یک شبانه روز در آن رطوبت جمع کرده پس برداشته بیاشامند، شیرین طعم و اگر یک دو روزه بماند و کف بکند مسکر میشود و از مطلق آن مراد...
سندی
[سِ] (اِخ) گاهی سند گویند و از آن کشاجم را خواهند و حال آنکه کشاجم شاعر و ادیب و کاتب معروف پسر سندی بن شاهک صاحب الحرس است.
سندی
[سِ] (اِخ) ابن شاهک داروغه بغداد که دخیل در شهادت موسی بن جعفر علیه السلام است و سندی بن شاهک وی را زهر داد 218 و عقدالفرید، ، 262 و ج 3 ص 80 - 194 ، ابن الندیم، البیان و التبیین ج 2 صص 261 ، رجوع به حبیب...
سندی
[سِ] (اِخ) ابن صدقهء کاتب به عربی شعر گفته و دیوان او پنجاه ورقه است (ابن الندیم).
سندی
[سِ] (اِخ) ابن علی وراق دکان او در طاق زبل (ظاهراً به بغداد؟) و وراق اسحاق ارجانی بن ابراهیم موصلی بوده و گویند که کتاب اغانی کبیر را او کرده و نسبت او را به اسحاق داده است (از ابن الندیم) رجوع به الاوراق صولی ص 229 و 231 شود.