جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سلیم: (تعداد کل: 5)
سلیم
[سَ] (ع ص) درست و صاحب سلامت (غیاث) بی عیب و درست (مهذب الاسماء) درست و بی گزند از آفت (منتهی الارب) (آنندراج) بی گزند و بی عیب و تندرست و سالم (ناظم الاطباء) : می لعل گون خوشتر است ای سلیم ز خونابهء اندرون یتیمفردوسی گفتم، این سلیم است...
سلیم
[سَ] (اِخ) دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومهء شهرستان مهاباد داری 125 تن سکنه است آب آن از رودخانهء مهاباد محصول آنجا غلات، چغندر، توتون، حبوبات شغل اهالی زراعت و گله داری صنایع دستی آنان جاجیم بافی است (از فرهنگ ( جغرافیائی ایران ج 4.
سلیم
[سَ] (اِخ) نام سه تن از سلاطین عثمانی: 1 - سلیم اول ابن بایزید دوم (جلوس 918 ه ق فوت 926 ه ق) وی بسیار جسور و برندهء قاطع) و اروپائیان وی را درنده لقب داده اند وی ظرف هشت سال سلطنت، شاه ) « یاووز » سفاک...
سلیم
[سُ لَ] (اِخ) ابن قیس هلالی از اصحاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام حجاج چون بقتل او مصمم شد، سلیم بگریخت و به ابان بن ابی عیاش پناه برد و او سلیم را پناه داده و گاه مرگ به ابان گفت: ترا بر من حقی است و اینک مرگ من فرارسیده...