جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه سطع: (تعداد کل: 2)
سطع
[سَ طَ] (ع اِ) دست برهم زدگی و آواز ضرب و مانند آن (منتهی الارب) (از اقرب الموارد (||) ص) درازگردن (منتهی الارب) (آنندراج).
سطع
[سَ] (ع مص) درازگردن گردیدن (منتهی الارب) (آنندراج ||) بلند گردیدن || دمیدن صبح و روشنایی آفتاب || درخشیدن برق و نمایش آن (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج ||) دست برهم زدن تا آواز برآید (منتهی الارب) (آنندراج).