[سَبْ با] (ع ص) شناور (غیاث) (آنندراج) ج، سباحون (مهذب الاسماء) شناگر : میرود سباح ساکن چون عُمُد اعجمی زد دست و پا و غرق شد(مثنوی) چون نئی سباح و نی دریائیی در میفکن خویش از خودرائیی(مثنوی).
[سَ] (اِخ) زمینی است در نزدیکی معدن بنی سلیم (معجم البلدان) (منتهی الارب).