جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زیل: (تعداد کل: 4)
زیل
[زَ] (ع مص) دور کردن از جای || پاره پاره کردن || جدا گردانیدن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) جدا کردن (دهار) (از تاج المصادر بیهقی ||) جای فراتر کردن (تاج المصادر بیهقی) ممتاز نمودن (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).
زیل
[زَ یَ] (ع اِمص) دوری هر دو ران از یکدیگر (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زیل
( (ع اِ) قاشقک از نوعی است که با حرکت دادن آن صدا از آن برمی آید (از دزی ج 1 ص 619.
زیل
که صفت صداهای نازک است اصواتی که تعداد ارتعاش امواج آن زیاد باشد زیر نامیده میشود و « زیر » (ص) تحریفی است از لفظ در زبان عامیانه بسیار رواج دارد مانند: دیفال = دیوار، سولاخ = سوراخ (از فرهنگ عامیانهء جمال زاده) « ل» به « ر» ابدال.