(ق) شتاب و جَلد و با لفظ کردن و بودن مستعمل است (آنندراج) جلد و سریع و شتاب و به سرعت و شتاب و به تندی و فی فرهنگ فارسی معین) به سرعت به شتاب سریع تند ) « زود به مقصد می رسد » : الفور و معج (ناظم...
[زَ] (ع مص) آماده و مهیا کردن توشه (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).