[زَ اَ] (ن مف مرکب) زرنگار و اندودشده از زر (ناظم الاطباء) چیز به زراندوده که بر ظاهرش زر بود و بر باطنش چیزی دیگر (آنندراج) ملمع (دهار) زرنگار مذهب مزخرف ذهیب (از یادداشتهای بخط مرحوم دهخدا) : ماغ در آبگیر گشته روان راست چون کشتی است زراندودرودکی سیم زراندود...