جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه زرافه: (تعداد کل: 5)
زرافه
[زَ فَ / زَرْ را فَ] (ع اِ) جماعت مردم یا ده کس از ایشان ج، زرافات (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء ||) ده یا بیست تن از مردم (از اقرب الموارد).
زرافه
[زَ فَ / زُ فَ] (ع اِ) اشترگاوپلنگ (دهار) جانوری است که بفارسی آن را اشترگاوپلنگ گویند چه در آن شباهتی با اشتر و گاو و پلنگ هست (از منتهی الارب) حیوانی است با پاهای کوتاه و دستهای بلند، سر او مانند سر اشتر و شاخش مانند شاخ گاو و...
زرافه
[زُ فَ] (ع ص) بسیار دروغگو (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
زرافه
[زَ فَ / زَرْ را فَ / فِ] (از ع، اِ)صاحب قاموس آنرا به چهار وزن یاد کند از عربی زرافه و از این زبان وارد فرانسوی( 1) و انگلیسی( 2) و آلمانی( 3) شده نوعی از پستانداران نشخوارکنندهء آفریقا با قدی بسیار بلند (حاشیهء برهان چ معین) پستانداری است...
زرافه
[] (اِخ) عم کیخسرو بود که بدستور کیخسرو قصد افراسیاب کرد و در جنگی که میان آنان روی داد فرود کشته شد رجوع به فارسنامهء ابن البلخی چ تهرانی ص 35 و 36 و چ لسترانج ص 44 و 45 شود.