[زَ وَ] (نف مرکب) شخص نطاق و خوب حرف زننده (فرهنگ نظام) فصیح و بلیغ (ناظم الاطباء) کنایه از فصیح (آنندراج) (بهارعجم) : زبان آوری بود بسیارمغز که او برگشادی سخنهای نغزفردوسی زبان آوری چرب گوی از میان فرستاد نزدیک شاه جهانفردوسی دگر باره گردی زبان آوری فریبنده مردی ز...