جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رشتی: (تعداد کل: 7)
رشتی
[رَ] (اِ) جاروب (ناظم الاطباء ||) کسی که لجن پاک می کند و خاکستر می برد (ناظم الاطباء) (آنندراج) آنکه لجن پاک کند و خاک و خاکروبه برد (برهان) (فرهنگ فارسی معین ||) جاروب کش و کسی که گرد و غبار پاک می کند (ناظم الاطباء) (از برهان) خاک روب...
رشتی
- [رَ] (ص نسبی) منسوب به شهر رشت (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از انجمن آرا) (از برهان) منسوب به رشت: 1- از مردم رشت 2 محصول رشت 3- آنچه در رشت ساخته شود مصنوع رشت: جاروب رشتی 4- (گیاه) گل رشتی (از فرهنگ فارسی معین) - گل رشتی؛ گل سوری کم...
رشتی
[رُ] (ص نسبی) منسوب است به رُشت که نام کیمیاگری بوده است (آنندراج) (از انجمن آرا) - زر رُشتی؛ زر خالص (انجمن آرا) (از آنندراج) (از فرهنگ جهانگیری) و رجوع به رُشت شود.
رشتی
نیز آمده است (از شعوری ج 2 ورق 21 ) : کسی را کو نسب پاکیزه باشد به « ر» [رِ] (حامص) به معنی خاکساری است که به فتح فعل اندر نیارد زود رشتی کسی را کو به اصل اندر خلل هست نیاید زو بجز کژّی و زشتیسنایی || خاکروبه...
رشتی
[رَ] (اِخ) ابوالقاسم بن حاج محمد ابراهیم رشتی، معروف به اصفهانی او راست: التحفه الناصریه فی الفنون الادبیه، و آن مجموعه ای است برگزیده از شعر و ادب در ستایش ها و مرثیه ها و اخلاق و جز آن، رشتی آنرا بنام ناصرالدین شاه قاجار نگاشته است (از ( معجم...
رشتی
[رَ] (اِخ) حبیب الله (میرزا)بن محمد علی رشتی اصولی (متوفی نجف 1312 ه ق) از شاگردان مبرز شیخ مرتضی انصاری و از مراجع تقلید درجهء اول شیعه در عراق عرب بود گروهی بسیار از مجالس درس او استفاده کرده به مقام اجتهاد رسیده اند از تألیفات اوست: الاجاره در...
رشتی
[رَ] (اِخ) کاظم بن قاسم حسینی موسوی او راست: 1- رسائل الرشتی، در جواب مسائل امور الدین و الدنیا 2- شرح قصیدهء لامیه ( عبدالباقی عمری در مدح امام موسی بن جعفر (از معجم المطبوعات مصر ج 1.