جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رسوا: (تعداد کل: 5)
رسوا
[رُسْ] (ص) فضیح (آنندراج) (منتهی الارب) (ارمغان آصفی) بی حرمت و بی عزت و بی آبرو و بدنام و مفتضح (فرهنگ فارسی معین) مفتضح کسی که بر بدی آشکار شده، مثال: فلان رسوا شده است و خبر ندارد (فرهنگ نظام) کیاده (لغت فرس اسدی، نسخهء خطی کتابخانهء نخجوانی) فضوح مفتضح...
رسوا
[رُ سْ] (اِخ) یا رسوای خراسانی، درویش علی از گویندگان است و شرح حال او در نگارستان سخن ص 31 آمده است رجوع به همان مأخذ و فرهنگ سخنوران شود.
رسوا
[رُ سْ] (اِخ) یا رسوای شیرازی، ملا احمد از گویندگان قرن یازدهم هجری بود و شرح حال او در تذکرهء نصرآبادی ص 201 و آمده است رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران و الذریعه « ر» مرآه الفصاحه نسخهء خطی کتابخانهء سلطان القرایی حرف ج 9 بخش 2 شود.
رسوا
[رُسْ] (اِخ) میر کمال الدین از گویندگان پارسی زبان بود و شرح حال او در روز روشن ص 241 آمده است رجوع به مآخذ مذکور و فرهنگ سخنوران شود.