جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رستمی: (تعداد کل: 6)
رستمی
[رُ تَ] (حامص) دلیری و بهادری و شجاعت (ناظم الاطباء (||) ص نسبی) منسوب به رستم مانند رستم زال رستمانه (یادداشت مؤلف) : بجنبید دشت و بتوفید کوه ز بانگ سواران هر دو گروه وز آن رستمی اژدهافش درفش شده روی خورشید تابان بنفشفردوسی همه شب نخفتند از خرمی که...
رستمی
5هزارگزی بوشهر میان باشی و بوالخیر (یادداشت مؤلف) / [رُ تَ] (اِخ) نام محلی واقع در 83.
رستمی
[رُ تَ] (اِخ) محمد، مکنی به ابوسعید گویندهء نامی معاصر صاحب بن عباد که شعری به تازی از وی در کتاب ترجمهء محاسن « ابوسعید، رستمی » اصفهان ص 116 و شعری دیگر در امثال و حکم دهخدا ج 3 ص 1545 آمده است رجوع به دو مأخذ مذکور و...
رستمی
[رُ تَ] (اِخ) دهی از دهستان چارکی بخش لنگه شهرستان لار سکنهء آن 568 تن آب آن از چاه محصولات آنجا غلات و سبزی ( راه آن اتومبیل رو (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7.
رستمی
[رُ تَ] (اِخ) دهی از دهستان رودحلهء بخش گناوهء شهرستان بوشهر سکنهء آن 349 تن آب آن از چاه و رودحله محصولات ( آنجا غلات (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7.
رستمی
[رُ تَ] (اِخ) دهی از دهستان ساحلی بخش اهرم شهرستان بوشهر سکنهء آن 351 تن آب آن از چاه محصولات آنجا غلات و ( خرما و تنباکو (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7.