جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رسا: (تعداد کل: 5)
رسا
[رَ] (نف) رسنده (ناظم الاطباء) رسنده به چیزی (آنندراج) واصل (آنندراج) (فرهنگ نظام) واصل شونده که تواند رسید : اشکم رساست از ته دل میکند دعا در خلوت وصال تو راه سخن مباد اسیر (از آنندراج) جای ترحم است به دلهای دردمند کز آه عاشقان شب ظلمت رساتر است صائب...
رسا
[رَ] (اِخ) یا رسای اکبرآبادی میرزا ایزدبخش از گویندگان قرن یازدهم هجری بود رجوع به تذکرهء حسینی چ لکهنو ص 135 و شمع انجمن چ هندوستان ص 167 و فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور شود.
رسا
[رَ] (اِخ) یا رسای شاه جهان آبادی محمدتقی از گویندگان هندوستان و جغتایی الاصل است و در شاه جهان آباد بدنیا آمد و نزد حاکم لکهنو تقربی یافته است رسا بعد به فیض آباد رفت و بسال 1223 ه ق در آنجا درگذشت بیت زیر ازوست: شبی که نالهء...
رسا
[رَ] (اِخ) یا رسای لکهنویی منشی احمدعلی از گویندگان قرن سیزدهم بود و به سال 1262 ه ق درگذشت رجوع به نتایج 181 و فرهنگ سخنوران شود - الافکار چ بمبئی صص 178.
رسا
[رَ] (اِخ) یا رسای همدانی میرزاخان (جان) متوفای سال 1174 ه ق از گویندگان قرن 12 هندوستان بود رجوع به فرهنگ سخنوران تألیف خیامپور شود.