جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رزمه: (تعداد کل: 5)
رزمه
[رَ مَ] (ع اِ) یک بار خوردن (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ||) یک بار در روز خوردن مانند وجبه (از اقرب الموارد) اکل الرزمه؛ اجتماع القلب و الابدال فی الکلمه الواحده او اجتماع » در روز یک بار طعام خوردن (ناظم الاطباء) مؤلف نشوء اللغه تحت عنوان آرد: الوجبه و...
رزمه
[رَ مَ] (ع مص) سرد گردیدن زمستان: رزم الشتاء رزمه (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از آنندراج) (از اقرب الموارد ||) بر جای ماندن مرد از بیماری: رُزِمَ الرجل (مجهو) (منتهی الارب).
رزمه
[رَ زَ مَ] (ع اِ) آواز شتر ماده (دهار) آوازهء ماده شتر از حلق در پیش بچهء خود مانند ناله بدون آنکه دهان را گشاید و آن از حنین آهسته تر است و در مثل: لا خیر فی رزمه لا دره فیها؛ در حق کسی گویند که وعده کند و...
رزمه
[رِ مَ] (ع اِ) رَزْمه پشتوارهء جامه (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج) آنچه در یک جامهء استوار و فراهم کرده شود (از اقرب الموارد ||) ضرب شدید ج، رَزَم، رَزِم (آنندراج) (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء).