جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه رجالی: (تعداد کل: 6)
رجالی
[رَ لا] (ع ص، اِ) جِ راجِل (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (المنجد) (ناظم الاطباء ||) جِ رَجَل || جِ رَجْلی (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) جِ رَجْلان (اقرب الموارد ||) جِ رَجل (منتهی الارب) رجوع به کلمه های مذکور شود.
رجالی
[رُ لا] (ع ص، اِ) جِ رَجیل (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) رجوع به رجیل شود || جِ رَجْلان (اقرب الموارد) رجوع به رَجْلان شود || جِ راجل (اقرب الموارد) (المنجد) رجوع به راجل شود || جِ رَجُل (منتهی الارب ||) جِ رَجَل || جِ رَجِل (منتهی الارب) رجوع...
رجالی
[رُجْ جا لا] (ع اِ) جِ رَجُل || جِ رَجِل || جِ رَجَل (منتهی الارب) رجوع به کلمه های مذکور شود.
رجالی
[رِ] (ص نسبی) منسوب است به رجال، و آن کنیهء جد ابوعبدالرحمان محمد بن عبدالرحمان بن عبدالله بود (از لباب الالباب).
رجالی
[رِ] (اِخ) حسن بن علی بن داود حلی رجالی، معروف به ابن داود، متولد سال 647 ه ق رجوع به ابن داود در همین لغت نامه و حسن بن علی بن داود حلی رجالی در روضات الجنات ص 176 شود.
رجالی
[رِ] (اِخ) عبدالرحمان بن حارثه، از بنی حارثه بن نجار بود و مادر وی عمره بنت عبدالرحمان بن سعدبن زراره بود او از مادرش عمره و ابن مالک روایت کرد و مالک و ثوری و دیگران از وی روایت دارند (از لباب الانساب).