[یِ] (ع ص، اِ) رائض رام و دست آموز (ناظم الاطباء) رام (آنندراج) (منتهی الارب) ج، راضه، رُوّاض (ناظم الاطباء) ج، راضه، رواض، رُوَّض، رائضون (از المنجد) : تو رایض من به خوشخرامی من توسن تو به بدلگامینظامی || کسی که اسبان را ریاضت آموزد و آن چابک سوار باشد...