جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه راشدی: (تعداد کل: 11)
راشدی
[شِ] (ص نسبی) منسوب است به راشدیه که قریه ای است در نواحی بغداد (از الانساب سمعانی).
راشدی
[شِ] (اِخ) جایی است در کرمان مؤلف تاریخ سیستان گوید : و عمرو به بیابان کرمان آمد، چون به راشدی( 1) برسید محمد بن 1) - این کلمه با اینکه در متن (راشدی) آمده ولی شادروان ملک ) ( عمرو بیمار شد و آنجا فرمان یافت (تاریخ سیستان ص 245...
راشدی
[شِ] (اِخ) مهتر کردان سراف یا سیراف بعهد یعقوب لیث بود رجوع به تاریخ سیستان ص 229 شود.
راشدی
[شِ] (اِخ) صاحب چهارمقاله نظامی عروضی نام این شاعر در شمار شعرای آل ناصر دین یعنی غزنویان می آورد و چنین میگوید: جز در این موضع از متن در هیچیک از کتب تذکره و تاریخ نام این شاعر برده نشده است و از بعضی قصاید مسعودسعد مفهوم 492 ه ...
راشدی
( [شِ] (اِخ) ادهم بن خطره از دانشمندان علم رجال بود (از ریحانه الادب ج 2.
راشدی
[شِ] (اِخ) بغدادی، محمد بن جعفربن عبدالله بن جابر راشدی مکنی بابو جعفر او از عبدالاعلی بن حماد روایت کرد و ابوبکر ( قطیعی از او روایت دارد وی بسال 301 ه ق درگذشت (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 1.
راشدی
[شِ] (اِخ) حسن بن عبدالله بن ویحیان مکنی بابوعلی معروف به راشدی المقری، استاد و پیشوای قاریان مصر بود و عالمانی چون شیخ مجدالدین تونسی و شهاب الدین ابن جباره فن قرائت را از وی فرا گرفتند وی در ماه صفر سال 685 ه ق در قاهره درگذشت (از...
راشدی
( [شِ] (اِخ) قاسم بن یحیی از دانشمندان علم رجال بود (از ریحانه الادب ج 2.
راشدی
( [شِ] (اِخ) محمد بن عمرو از علمای علم رجال بود (از ریحانه الادب ج 2.
راشدی
[شِ] (اِخ) مصری شیخ احمد راشدی که در راشدیهء مصر متولد شده است امام و فقیه بوده و باصول موسیقی آشنایی کامل داشته است مرگ او بسال 1706 م روی داده است (از اعلام المنجد).
راشدی
( [شِ] (اِخ) هشام بن ابراهیم از علمای علم رجال بود (از ریحانه الادب ج 2.