جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه راش: (تعداد کل: 3)
راش
(ع ص)( 1) سست و ضعیف (آنندراج) - جمل راش؛ شتر سست پشت (منتهی الارب) شتر پست پشت (ناظم الاطباء ||) شتری که صاحب گوش بسیارموی بود (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) - رمح راش؛ نیزهء سست و ضعیف (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ( 1) - از ریشهء (روش)...
راش
(ع اِ)( 1) پر مرغ (منتهی الارب) (ناظم الاطباء ||) مرغی که پر درآورده (از اقرب الموارد) ( 1) - از ریشه (ریش) است و اصلش (رائش) بوده که مانند (شاک و شائک) همزه حذف شده است (از اقرب الموارد).