جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذوالمنن: (تعداد کل: 1)
ذوالمنن
[ذُلْ مِ نَ] (ع ص مرکب) صاحب منتها. صاحب عطاها. صاحب احسانها. || (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی، تقدست اسمائه :
ای اختیار کردهء سلطان روزگار
لابلکه اختیار خداوند ذوالمنن.فرخی.
درخور آن فضل که خواهی ترا
دولت و اقبال دهد ذوالمنن.فرخی.
آنچه کرده ست از کرم با بندگان امروز او
با رسولان کرد خواهد ذوالمنن...
ای اختیار کردهء سلطان روزگار
لابلکه اختیار خداوند ذوالمنن.فرخی.
درخور آن فضل که خواهی ترا
دولت و اقبال دهد ذوالمنن.فرخی.
آنچه کرده ست از کرم با بندگان امروز او
با رسولان کرد خواهد ذوالمنن...