جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذمی: (تعداد کل: 4)
ذمی
[ذَ ما] (ع ص) بوی ناخوش.
ذمی
[ذَمْ می ی] (ص نسبی) منسوب به ذَمی که قریه ای است بدو فرسنگی سمرقند. (از انساب سمعانی).
ذمی
[ذِمْ می ی] (ع ص نسبی، اِ) منسوب به ذِمّه(1) یکی از اهل ذِمه. زنهاری و زینهاری اسلام. یعنی یک تن از اهل کتاب که در زینهار و امان اسلام درآمده و شرائط ذمه پذیرفته است. جزیه گذار. مال گذار. (دستوراللغه ادیب نطنزی) :
دو خازن فکر و الهامش دو حارس...
دو خازن فکر و الهامش دو حارس...
ذمی
[ذَ] (اِخ) قریه ای است از قراء سمرقند.