جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذمه: (تعداد کل: 4)
ذمه
[ذِمْ مَ] (ع اِ) کفالت. ذِمامَت. دَمامَت. || عهد. پیمان. (ادیب نطنزی). اِل. امان : به امان پناهید و زنهار طلبید و در ذمت عنایت و رعایت حاجب آلتونتاش گریخت. (ترجمهء تاریخ یمینی چ طهران ص342). || حرمت. (مهذب الاسماء). ملحه. || زینهار. (ادیب نطنزی). زنهار. (مهذب الاسماء). ذمَّه المسلمین...
ذمه
[ذَمْ مَ] (ع ص، اِ) بئرٌ ذَمَّه؛ چاه اندک آب. (مهذب الاسماء). چاه کم آب. || چاه بسیارآب. چاه پرآب. (از اضداد است). ج، ذِمام.
ذمه
[ذَ مَ] (ع مص) (شاید معرب از دمهء فارسی) سخت شدن گرما. سخت شدن گرما بر مرد.
ذمه
[ذَ مَهْ] (ع مص) دمه. ذَمِهَ الحَرُّ؛ سخت شد گرما. || ذَمِه الرّجل بالحرّ؛ سخت شد گرما بر مرد.