جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذلیل: (تعداد کل: 2)
ذلیل
[ذَ] (ع ص) خوار. (دهار). مهین. زبون. حقیر. داخِر(1). مقابل عزیز، ارجمند، باارج. ج، اَذِلَّه، ذِلال، اَذِلاّء :
بی دل شود عزیز، که گردد ذلیل و خوار.
فرخی.
آلتونتاشیان همه ذلیل شدند و برافتادند. (تاریخ بیهقی ص706).
خوکی ز در درآمد در پوست میش پنهان
بگریخته ز شیران مانده ذلیل و مسکین.
ناصرخسرو.
مر دانش را ذلیل...
بی دل شود عزیز، که گردد ذلیل و خوار.
فرخی.
آلتونتاشیان همه ذلیل شدند و برافتادند. (تاریخ بیهقی ص706).
خوکی ز در درآمد در پوست میش پنهان
بگریخته ز شیران مانده ذلیل و مسکین.
ناصرخسرو.
مر دانش را ذلیل...
ذلیل
[ذِلْ لی] (ع ص) ذلیل کننده. مُذِلّ.