جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذبول: (تعداد کل: 2)
ذبول
[ذُ] (ع مص) پژمریدن. (منتهی الارب). ذبل. پژمردن. خوشیدن. پژمرده شدن. (دهار) (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پژمردگی. (دهار). ضمور.(1) کاهیدن. لاغر شدن. لاغری. ضعف. شکستگی. نزاری. مقابل نموّ. و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: بالضمّ و ضمّالموحده المخففه. فی اللغه، پژمردن. کما فی الصّراح. قال الحکماء هو ضدّالنموّ و هما...
ذبول
[ذَ] (ع ص) پژمریده. پژمرده. هواسیده. خوشیده. کاهیده. لاغر شده. لاغر. نزار. || باد سخت که سبزه را خشک کند.