جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ذباله: (تعداد کل: 3)
ذباله
[ذُ لَ] (ع اِ) پلیته. (دهار) (منتهی الارب). فتیله. فلیته. ذُبّالهَ. پلیتهء افروخته. ج، ذبال. (مهذب الاسماء). ذَبائل :
این همی گفت و ذبالهء نور پاک
از لبش میشد پیاپی بر سماک.
مولوی.
این همی گفت و ذبالهء نور پاک
از لبش میشد پیاپی بر سماک.
مولوی.
ذباله
[ذُبْ با لَ] (ع اِ) پلیته. فلیته. فتیله.
ذباله
[ذَ لَ / ذَبْ با لَ] (ع اِ)(1).
(1) - مؤلف معنی این کلمه را در یادداشت های خود «سوزن بارشته» نوشته بوده و اضافه کرده محتمل است ذَیاله باشد ولی هیچ یک از دو صورت در فرهنگها دیده نشده است.
(1) - مؤلف معنی این کلمه را در یادداشت های خود «سوزن بارشته» نوشته بوده و اضافه کرده محتمل است ذَیاله باشد ولی هیچ یک از دو صورت در فرهنگها دیده نشده است.