[رْ] (نف مرکب) کندذهن کودن کورذهن بلید کندفهم بطی ء الادراک کند مشکل فهم دیرفهم دیر دریابنده : کسی را که مغزش بود با شتاب فراوان سخن باشد و دیریابفردوسی دل تیره ز اندیشهء دیریاب همی تخت شاهی نمودش بخوابفردوسی دیریاب است تا کی این گله دزد بجهان دم مزن...