[دُ مَ / مِ] (اِ)( 1) تکمه (آنندراج)گره قبا و جز آن (ناظم الاطباء) پولک فلزی یا استخوانی که به جامه دوزند گوی گریبان (فرهنگ فارسی معین) گویک گریبان زِرّ مقابل مادگی انگله (یادداشت مرحوم دهخدا) : اطلس چرخیّ گردون بهر قد قدر اوست خیط درزش آفتاب و دگمهء جیبش...