جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دوقله: (تعداد کل: 5)
دوقله
[دَ قَ لَ] (ع اِ) سرنرهء ستبر (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
دوقله
[دَ قَ لَ] (ع مص) گرفتن چیزی را و خوردن (از منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء ||) برآمدن خایه های کسی و فروهشته بر پشت رانها افتادن آن (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ||) آرمیدن با زن (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج).
دوقله
[دَ قَ لَ] (اِخ) نام شاعری (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج).
دوقله
[دُ قُلْ لَ / لِ] (اِ مرکب) دوسبو دومشک قلتین مقدار ششصد صاع باشد از آب چه هر قله سیصد صاع است و در مذهب شافعی این مقدار آب کر است (از یادداشت مؤلف) به مذهب شافعی این مقدار آب از استعمال غیر طاهر نمی شود (غیاث) در حدیث آمده:...
دوقله
[قَ لَ / لِ] (اِ) کیسه مانندی را گویند که از پوش خرما بافند و بر آن خرما نهند و به جاها فرستند و به عربی دوخله گویند (لغت محلی شوشتر نسخهء خطی کتابخانهء مؤلف).