جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه دلیلی: (تعداد کل: 4)
دلیلی
[دَ ] (ص نسبی) منسوب به دلیل قیاسی (از ناظم الاطباء (||) اِ) نوعی از سیب است (غیاث) (آنندراج).
دلیلی
[دَ] (حامص) دلیل بودن راهبری رهبری بلدی هدایت بلد راه بودن : طمع چون کردی از گمره دلیلی؟ نروید هرگز از پولاد شمشادناصرخسرو.
دلیلی
[دِلْ لی لا] (ع مص) راهنمایی کردن و ارشاد و هدایت کردن (از اقرب الموارد) دلاله دلوله و رجوع به دلاله و دلوله شود (|| اِ) به معنی دلاله است، یا علم راه بر در دلاله، یا رسوخ وی در آن (از منتهی الارب).
دلیلی
[دُ لَ] (ص نسبی) منسوب به دُلَیْل که نام جد ابوالحسین احمدبن عبدالله است (از الانساب سمعانی).