جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه درن: (تعداد کل: 7)
درن
[دَ رَ]( 1) (اِ) زرو زالو زلو، و آن جانوری باشد که خون از اعضای آدمی بکشد (از برهان) زلو، و آن کرمی است آبی که خون می مکد (غیاث) علق (ناظم الاطباء) ( 1) - برهان و آنندراج ضبط کلمه را نداده اند و این ضبط از غیاث است.
درن
[دَ رَ] (ع مص) چرکین گردیدن و ریمناک شدن (از منتهی الارب ) شوخگن شدن (المصادر زوزنی) چرک شدن و یا آلوده به چرکی شدن (از اقرب الموارد) شوخی || آلوده گردیدن دست به چیزی (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
درن
[دَ رَ] (ع اِ) ریم و چرک (منتهی الارب ) ریم تن (دهار) وسخ (از صراح) خاز (مهذب الاسماء) شوخ چرکی و یا آلودگی به چرکی (از اقرب الموارد) - ام درن؛ دنیا ام دفر (از اقرب الموارد ||) اصل || جای باش (منتهی الارب ).
درن
[دَ رَ] (اِخ) کوهی است به بربر غربی (منتهی الارب ).
درن
[دَ رِ] (ع ص) ریمناک و چرک آلوده (منتهی الارب ) خازگن (مهذب الاسماء ||) جامهء چرک آلوده و دَرَن دار (از اقرب الموارد ||) جامهء کهنه (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد ||) آلوده به چیزی، گویند: هو درن الیدین، و یداه درنتان بالخیر، و أیدیهم دِران؛ یعنی به...
درن
1954 م) نقاش فرانسوی زمانی کارهایش به سبک فویسم نزدیک بود اما بطور کلی بهیچ مکتبی - [دِ رَ] (اِخ)( 1) آندره ( 1880 منسوب نیست و در عین حال تلفیق موزونی از سبک های گوناگون در نقاشیهای او دیده میشود و ترکیب های معماری و احتیاط Andre Derain -...
درن
[دُ] (اِخ) از خاورشناسان است و در زبان مازندرانی مطالعاتی دارد.